مهدا جانمهدا جان، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

برای گل دخترم

خانه تکونی با مهدا جووون

سلام خوشگل نازم... وحشتناک این چند وقته مشغول کارای خونه هستم... این قدر وروجک هستی که یه کمد لباسی که کار 10 دقیقه بود 7-8 ساعت به طول انجامید با عرض شرمندگی.. (من تا میکردم شما از پشتم میاوردی میریختی وسط اتاق..) آخرشم که گذاشتم تو کشو به خیالم تموووم شده... دو ساعت بعد اومدم دیدم تموم لباسا وسط اتاقه.... اینطوریه خونه تکونی عید امسال ما...   ایشالله سال خوبی رو داشته باشین... به قول یکی از دوستای نازم... سال اسبو که گذروندیم فقط سال جدید ایشالله بزش کوهی نباشه..اهلی باشه...وگرنه باید تو درو تپه بدوییم دنبال این وروجکا. ..والله... ...
24 اسفند 1393

بدون عنوان

صاحب چشمانی که آرامش قلب من است و صدایش دلنشین ترین ترانه من است از بودنت برایم عادتی ساختی که بی تو بودن را باور ندارم! چه خوب شد به دنیا اومدی و چه خوب ترشد دنیای من شدی. دختر نازنینم مهدای گلم.. مامانی خوشگلم شما 13 اسفند دوساله شدی عشق مامااان... الهی من به قربون چشمات برم.. 13 اسفند ایام فاطمیه بود..ولی مامان برات 14 اسفند یه کیک خوشمزه درست کردم..و مامان بزرگ و خاله اومدن خونموون و تولد دو سالگی یگانه دخترمو جشن گرفتیم.. عکسی هم الان ندارم ولی حتما آپلود میکنم و میزارم... ایشالله زنده باشی دختر نازنینم
15 اسفند 1393

تولد 2 سالگی

امروز برایم تکرار آن روز فراموش ناشدنی است... روزی که پلک جهان می پرید دلم گواهی می داد اتفاقی می افتد اتفاقی می افتد... و لحظاتی بعد فرشته ای از آسمان فرود آمد در دامان من دنیا صدای گریه کودکی را شنید که امروز تنها بهانه برای خندیدن من است... امروز روزی است که تو به دنیا آمدی... همان روز زیبایی که خداوند مهربانم با تمام عظمتش به زمین لبخند زد و بهار را به یمن حضورت به ما بخشید... بهار زیبای من،دخترکم می خواهم امروزم را فقط به تو فکر کنم.. به زمانی که چشم گشودی و آغوش زمان ضربان قلبم را با تو یکی نمود و دنیایم با تو آغاز شد و به یمن حضور تو من مادر نام گرفتم... دخترم ،دنیای من امروز برای م...
15 اسفند 1393
1